درس ۶۸ : تم و واریاسیون
در این درس، با کمک مثال و نمودار، بر اهمیت این مسئله تاکید میکنیم که یک معاملهگر باید به تنهایی و ماهرانه بتواند الگوهای متنوع بازار را تفسیر کند.
نکاتی درباره تحلیل تکنیکال - تم و واریاسیون
تحلیل تکنیکال همیشه به عنوان یک مهارت تفسیری شناخته شده است و در غالب اوقات، آن را نمیتوان به وسیلهی سیستمهای کامپیوتری محدود کرد. حتی آخرین "نوآوریها" در تعیین خطوط روند و اهداف قیمت نیز نتوانستهاند برای ایجاد انواع مختلفی از الگوهای سنتی، جایگزین ذهن انسان شوند. در این مقاله، به بررسی یک الگوی قیمتی آشنا از طرق مختلف میپردازیم.
سر و شانهی استاندارد
بیشتر الگوهای تکنیکال را میتوان با قابلیت اطمینان برابر برای بازارهای صعودی و نزولی استفاده کرد؛ بنابراین، در اینجا از یک بازار صعودی به عنوان مثال استفاده میکنیم. بازار گندم در دسامبر ۱۹۹۵ در بورس معاملات اختیار و آتی شیکاگو (شکل شمارهی ۱) مجموعهای از سقفهای بالاتر و کفهای بالاتر را ایجاد کرده بود - یک نشانهی کلاسیک از یک بازار گاوی یا صعودی. در آگوست، بازار کفی در سطحی مشابهی کف قبلی ایجاد کرد، و همچنین نتوانست با یک حرکت صعودی مجدد یک سقف جدید ایجاد کند. این ناتوانی در ایجاد یک سقف بالاتر نخستین نشانه از این حقیقت بود که الگوی بازگشتی سر و شانه در حال شکلگیری است. بالاترین سقف " سر" و دو سقف در دو سمت آن "شانه" نامیده میشوند. خطی که کفهای متناظر را به یکدیگر وصل میکند "خط گردن" نامیده میشود و حمایت را برای این الگو فراهم میکند.
در یک الگوی سادهی سر و شانه، بازار از بالای شانهی راست باید به سمت خط گردن حرکت نزولی داشته باشد. اگر خط گردن قطع شود، الگوی بازگشت کامل میشود و بازار باید به سمت پایینتر حرکت کند. اگر سطح حمایت خط گردن حفظ شود، بازار باید به حرکت صعودی خود ادامه دهد، زیرا الگوی بازگشت نتوانست کامل شود. بازار گندم پیش از آنکه به حرکت صعودی خود ادامه دهد و یک نسخهی پیچیدهای از شانهی راست را شکل بدهد، بارها به سمت ناحیهی خط گردن رفت و برگشت. خط روند صعودی یک سطح حمایت ایجاد کرد.
ناتوانی در تشکیل الگوی سر و شانه در این مورد، باعث شد بازار وارد وضعیت اشباع خریدی شود که ناشی از روند صعودی پرشتاب ژوئن و جولای بود. سپس، گندم به یک حرکت صعودی بلند مدت آرامتر ولی پایدارتر ادامه داد.
سر و شانهی چندگانه
با اینکه گندم شکل پیچیدهای را از شانه به نمایش گذاشت، غیرمعمول نیست که یک بازار چندین شانه یا حتی چند سر داشته باشد. نرخ دلار/مارک (شکل شمارهی ۲) در طول حرکت صعودی ۱۹۹۱ سقفهای بالاتر و کفهای بالاتری ایجاد کرد تا در سپتامبر همان سال، الگوی یک سر و شانهها کامل شود. پس از آنکه خط گردن شکسته شد، بازار یک کف پایینتر و سقف پایینتر ایجاد کرد؛ یعنی شروع یک بازار نزولی کوتاه را تایید کرد. با وجود این، دو سقف در دو طرف سر الگویی را تشکیل داد که شبیه الگوی سر و شانهی بزرگتری بود که در اطراف الگوی اصلی تشکیل شده است.
میتوانیم یک نام جدید روی این الگو بگذاریم - مثلا "الگوی نوک کوه" - تا از الگوی سر و شانهی ساده متفاوت باشد. خط گردن را نیز در این الگوی جدید، "خط برف" مینامیم تا این مقایسه کامل شود.
از آنجا که دلار/مارک حرکت نزولی داشت، این الگوی نوک کوه نمیتوانست روند کنونی را تایید یا رد کند. با وجود این، وقتی مثل سر و شانهی استاندارد (بالای سر تا خط گردن) سنجیده میشود، نخستین هدف را برای روند نزولی پیشبینی میکند. همچنین، خط برف نیز به عنوان یک مقاومت برای حرکت مخالف روند صعودی در اوایل ۱۹۹۲ عمل کرد.
ذهنی و تفسیری
تحلیل چندین سر یا شانه، و حتی تعداد مختلفی از میلهها یا ستونهای مورد نیاز برای تکمیل این الگوها به مهارتها و تجربهی تحلیلگر بستگی دارد. با اینکه برنامههای تشخیص الگوی کامپیوتری بسیار مفید هستند، تواناییهای آنها (هوش مصنوعی) هنوز نمیتوانند نقضها و استثنائات بسیار ظریف و حتی نه چندان ظریف رایج در دنیای واقعی را تفسیر کنند.